پارک گلبرگ
من و مامان آنایی تصمیم گرفتیم ببریمتون پارک گلبرگ. نزدیک خونست اما نمیدونم چرا تو این چند سال نفهمیدیم که پارک به این خوبی نزدیک خونمونه. باصفا و خلوت و امن وبا امکانات فراوان...شاید دم اتوبانه و جای پارک ماشین خوبی نداره و برای بردن وسایل سختمون میشه. اما غروبها جای با صفاییه
قربون خنده هات
اینجا هم که هر دو داشتید برای ماماناتون ژست میگرفتید:
و دو دوست خوب:
و آنا خانمی شیطون بلا و مهار نشدنی:
اصلا از ارتفاعات ، تنهایی و... نمیترسه و عاشق هیجانه. بمیرم برات که میخواستی به گرد پاش برسی اما میترسیدی و نصفه کاره برمیگشتی پیشم..
یه دختر قلدری هم آنایی رو زد و اون هم از خودش دفاع کرد. خوشم اومد آناخانمی..مامانش بنده خدا حتی تو خیابون برای مهار کردنش به پلیس و.. متوسل شد
این کفشایی هم که پاته کفش کوچولویی آناییه. آخه چند جفت کفش و دمپاییت تو ماشین بوده و بابایی هم ماشینو برده بود..
اینجا هم که خواستی بغلش کنی و عکس بندازین اما آنا خانمی پا نداد. آخه سرسره و تاب و ازین حرفها منتظره این دخملی شیطون بودن..
و این هم یه عکس با پویا خان: