حرفها و کارهای دخترم تو این روزها
این روزها جمله های مانی دوست دارم عاشقتم رو چپ و راست نثارم میکنی. اما غیر اون، همش با من لج میکنی و به حرفنم اصلا گوش نمیدی. کلا یا خیلی خوبی یا خیلی بد میشی..
گاهی خسیس میشی و گاهی دست و دلباز
پیش من نهایت ادب رو رعایت میکنی و بابت هر چی کلی مرسی و مُچکرم نثارم میکنی اما جلوی همکارها و دوستام ( کلا بزرگترها) حتی یه سلام هم نمیدی و مانی رو ضایع میکنی.نه سلام، تازه یه صوتی شبیه به اِ هم از خودت به حالت اعتراض در میاری و طرف رو له میکنی.. به خاله سارا گفتم که بچه ام روابط اجتماعیش صفره.. ببخش عزیزم. واقعیته.
اما نمیدونم چرا در نبود من به 20 میرسه. نکنه خودتو لوس میکنی؟ آخه بارها از خ سیفی شنیدم که محیا چه دختر خوش اخلاقو خانمیه!!! که هستی..
دیشب کلی برام از سوره ناس و کوثر و دعای فرج و شعر ای ایران ای مرز پر گهر و .. خوندی و من هم صدای نازتو ضبط کردم..
جملات قصاری که میگی و من و بابایی 4 شاخ میشیمو خیلی یادم نمیمونه.. مثلا بابایی چرا برقو خاموش کردی؟ حالیت نمیشه مگه؟ چند بار بگم؟؟ یکی ندونه میگه از مامانش یاد گرفته. آخه من کی اینا رو میگم؟؟؟
حق نداری صداتو بلند کنی. صداتو بیار پایین!!
گاهی برای عکس ژست میگیری و اکثر مواقع از دوربین فراری هستی..
به پدرجون و مادر جون میگی: پدر جون و اون یکی پدرجون. و اصلا نمیتونی بگی مادرجون. خیلی جالبه. برای شما اصلا کلمه سختی نیست..
کلا گاهی رامی یا سرکش (اکثرا)..
تو خونه و بیرون بمن میچسبی و حتی یه قدم تو خونه ازت فاصله میریزم بسرعت خودتو بمن میرسونی و میگی مانی ترسیدم
غذا کم میخوری، زمانیکه بیداری رو صندلی ماشینت نمیشینی و فقط موقع خواب و.. و این عادتهای بد رو تازگیها پیدا کردی. قبلا ها بهش میبالیدم. شاید چشمت زدم..
.
.