محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

22/ مهر/90

1390/7/23 8:59
نویسنده : مامان مریم
1,457 بازدید
اشتراک گذاری

صبح زود دوباره بیدارمون کردی..و روز جمعه ای نذاشتی کمی بیشتر بخوابیم. صبحونه مفصلی خوردیم و شما رو با بابایی رگرم کردم و رفتم یه چرتی بزنم...غذام هم که دیروز آماده کرده بودم...یهو خاله ندا زنگ زد و گفت که بمناسبت ماشین جدیدشون میخوان برن جایی کباب خورون و از ما خواستن که بریم...من هم درجا پریدم از جام و همه چی رو آماده کردم...

بعد کلی اینور و اونور رفتن بالاخره یه جای خوبی تو شیان پیدا کردیم . ازونجایی که یادم رفت موبایلمو ببرم عکسهای زیادی نگرفتم...

شهریار فشن

کلا انگار شهریار هنوز خواب بود...امروز من و عمو امیر کلی باهات حرف زدیم که دیگه با شهریار دوست باشین اینقدر همدیگه رو نزنین...و شما هم کلا امروز تحویلش نمیگرفتی...عکسها شاهد ماجرا:

این هم عمو امیر و بابا علی که طبق معمول قلیون راه انداختن...خدایا ایکاش یه روزی برسه که اعلام کنن قلیون گناه کبیره است تا من ازین بساط راحت بشم...هر راهی بکار بردم تا حالا، فایده ای نداشت..

بعد نهار هم کمی تو چمنها نشستیم و آقایون خواستن بریم خونه استراحت کنیم..

شما و بابایی رفتید حموم و من هم شستنی ها رو انجام دادم و وقتی خواستم برم اومدی گفتی مانی من حموم بودم...و بعدش گفتی من حموم رفته بودم... من هم کلی قربون صدقه فعلهای زمان گذشته و بعیدت رفتم و گازت گرفتم...آخه شما تازه یکسال و دهماهی و من فکر میکنم خیلی عجیبه که به این درستی از زمان فعلها استفاده میکنی...مامانها شما بگید زود نیست الان یا من دچار توهم هستم؟؟؟

غروب بود که خاله ندا زنگ زد که ما از عشق ماشین هنوز داریم دور میزنیم و شام میخواییم بیایم خونتون قورمه سبزی بخوریم و با یه جعبه شیرینی اومدن...هر چند شما دوتا همش ما رو اذیت میکنین اما ما همش میخواییم با هم باشیم..ایشاله همیشه دوستامون چیزهای جدید بخرن تا به ما هم خوش بگذره...

شب هم با اینکه شهریار دست به وسایلت میزد زیاد باهاش کاری نداشتی دخملم دیگه خانمی شده بعد با خاله ندا نشستیم و وبلاگتو خوندیم و اون هم از قسمتهایی که مربوط به شهریار بود خیلی خوشش اومد..

دیگه اونا هم ده و نیم رفتنن تا ما بخوابیم و صبح بریم سرکار...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ریحانا
23 مهر 90 9:05
سلام همیشه به گردش و تفریح
امان از این شوشو های قلیونی والا گناه کبیره هم بشه بازم این مردا می کشن شوشوی منم قلیونیه


من اصلا دوست ندارم. نمیدونم راه چاره چیه؟؟؟
مامان یاسمین زهرا
23 مهر 90 10:57
همیشه شاد باشین