خاطرات 2 ماهگی
که همش یا خواب بودی یا گرسنه...
وای بازهم که خوابم میاد..
یک چرت بزنم بدک نیستها..
اینجوری فیگور بگیرم خوبه مامانی؟؟؟
این چطور؟
آخه خانم محترم این چه وضعشه آخه؟؟؟
خاله جون وحیده از قصد دوربین رو نزدیکت آورد که زشت بیفتی عزیزم. مثه خودش. میکشیمش...
با تعجب به دوربین خیره شدی آخیششش
از کرم زدن هم که اصلا خوشت نمیاد
عشق بازی بابایی با دخترش...ما که حسود نیستیم...
سحر که با گروه کلاغهای سیاه اومدن خونمون تا برن خرید..
راستی سحر دیوانه وار دوستت داره.میگه هیچ بچه ای مثه محیا ناز نیست.حتی صبا دختر داییش. فقط دختر عمش محیا.همش با مهرناز سر محیا دعواست.
ما هم خیلی دوستت داریم سحر جون و مهرناز جون
یا بدین بخورم یا بگیرم بخوابم
وای زبون درازی مامانی؟؟؟خیلی بده عزیزم...
اینها هم ایمان و رامین بچه فامیلای ٧ حوضی....وای بازم خوابم میاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی