5/ مرداد/90
صبح خیلی زود بیدار شدم و به بیمارستان بهشتی برای گرفتن عکس دستم رفتم. به داروخونه دوستم رفتم اما خودش نبود و به داروخونه دوستم سری زدم اما خودش نبود. برای موهای شما هم یک شامپوی جدید گرفتم. ایروکس. چون از بس تو طول روز حموم میری دیگه موهات خشک و بد حالت شده. بعد به خونه مامی بزرگ رفتیم و از اونجا هم خونه سارا جون. چون بابا و مامانش از مکه برگشته بودن.و شما هم که کلی شیطونی کردی.
بعد نهار هم برگشتیم خونه مادر جون. عصری با بچه ها رفتیم پارک و اونا هم طبق معمول با دوچرخه اومده بودن وو شب هم همه خونه مادرجون و تو حیاطش جمع شدن و کباب درست کردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی