محیا جانمحیا جان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
دوقلوهامهنیا ومهستا دوقلوهامهنیا ومهستا ، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

برای نازنین دُخترانم

30/تیر/90

1390/6/2 11:00
نویسنده : مامان مریم
910 بازدید
اشتراک گذاری

صبح با مرجان و مهرناز و کیمیا صبحونه رو خونه خودمون خوردیم. البته بگم خاله جون وحیده حس و حال نداشت و الکی قهر کرد و با ما نیومد...خیلی خوب بود . فقط ابتدای شب ازینکه کولر نداشتیم کمی گرممون شد...آخرین جلسه دندونپزشکی ام رو رفتم و شما هم تو استخرت تو حیاط خونه مادرجون آب بازی کردی و الان هم بعد صرف نهار، زیر کولر خونه مادرجون، تو خواب عمیق نیمروز تابستونی رفتی و من هم مشغول نوشتن...

آب بازی

دایی جون وحید هم که با فشار آب دنبالت کرد و آرامشتو بهم زد

نکن دایی جون

عصر سرخاک خاله جون رفتیم و شما با انگشتهای کوچیکت روی سنگ داغ مزارش به تقلید از ما فاتحه خواندی و مادرجون با دیدن این صحنه کلی گریه کرد. که چرا خاله جون، شما رو ندیده رفت....

سر خاک

این هم سنگ خاکش:

سنگ خاک خاله جون زهره

ببینین طفلک تو چه روز خوبی از دنیا رفت....روحش شاد

 

عصر آماده شدیم با سحر بریم پارک نوشیروانی همه رفتن و ما با اینکه آماده بودیم به طرز ناجوانمردانه ای جا موندیم.همش هم تصیر کوروش و مانی اش بود. شب هم ، وام قرض الحسنه خانوادگی به اسم شما افتاد و این خیلی خوب بود...

بابا علی هم شب بعد یک هفته از تهران برگشت و میخوام همه بدونن...نیومد پیش ما و یکراست رفت خونه مامانش. چون خسته بود و خواست بخوابه و فردا بیاد پیشمون. بچه ننه است مگه نه؟؟؟ ما هم باهاش قهر کردیم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)